روزی عده ای از درباریان هارون (خلیفه مغرور و ظالم عباسی) در حضورش نشسته و مشغول چاپلوسی بودند که بهلول زیرک وارد شد. هارون رو به بهلول کرد و گفت: ای بهلول مدت زیادی است که ما را می شناسی و به دربار ما می آیی؛ اما برخلاف دیگران، تاکنون چیزی از ما نخواست های. امروز از ما چیزی بخواه تا به تو ببخشیم! بهلول درنگی کرد و گفت: ای خلیفه بزرگ، نگران گناهانم هستم. میترسم در روز قیامت باعث عذابم شوند. از شما می خواهم گناهان مرا ببخشید. خلیفه خنده ای سر داد و گفت: ای نادان، من نمی دانم خودم در روز قیامت چه حال و روزی خواهم داشت. چگونه در آن روز، تو را نجات دهم؟ چیز دیگری بخواه. ای خلیفه، من زود بیمار می شوم. از شما می خواهم بیمار یها را از من دور کنید. هارون با ناراحتی گفت: این کار هم از من ساخته نیست. چیز دیگری بخواه.
تعداد مشاهده:
2202
مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: ppt
تعداد صفحات: 12
حجم فایل:2,182
کیلوبایت
قیمت:
5,000 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.
پرداخت و دریافت فایل
راهنمای استفاده:
مناسب جهت استفاده دانش آموزان
محتوای فایل دانلودی:
در قالب فایل پاورپوینت و قابل ویرایش